باباجی تنها میمونههههههههههههههههههههههههههههههه
سلام نفس مامانی.دخملی قشنگ من امروز کلی کار کردیم وسایلامونو جمع کردیم واسه رفتن که به امید خدا بریم همدان 2 ماه آخر رو اونجا باشیم.ولی همش مامانی گریه کرد آخه باباجون جونی تنها میمونه وقتی از سر کار بیاد خونه هیچکس نیست باید غذا درست کنه وووووو... دعا کن زودتر انتقالیمون جور شه که هی از هم دو نشیم.برم همدان با خاله زری وبت رو آپ میکنم دخملم...فردا میریم .یه احساسی دارم ...قشنگه یک کمی هم میترسم...اینکه 1 نفر میرم 2نفر برمیگردم و زندگی 2 نفره تموم میشه و بعدش تو میای و چقدر زندگی ما قشنگ تر میشه باباجی دیروز واست یه کلیبس آبی کوچولو خرید با خال خال سفید.خیلی دوستت دارم دختر نازم.به خدا بگو مواظب باباجیت باشه.بوسسسسسسسسسسسسس واسه باباجی ...
نویسنده :
مامانی
15:27